سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سفارش بیلبورد

سفارش بیلبورد رو با پول زیاد وسوسه کردم چه احساسی داشتی؟ آیا متوجه شدید که خواسته شما در حال افزایش است؟. سرمون رو تکون دادیم "

" با تسلیم شدن به احساسات خود، شما می‌توانید واکنش‌های خود را به تعویق بیندازید و فکر کنید. این مهم است. ما همیشه احساس ترس و طمع خواهیم داشت. از اینجا به بعد، برای شما ضروری است که از این احساسات به نفع خود استفاده کنید، و برای مدت طولانی اجازه ندهید که احساسات خود را کنترل کنید. بیشتر مردم از ترس و طمع علیه خود استفاده می‌کنند. این شروع جهالت است. بیشتر مردم زندگی خود را به دنبال پرداخت حقوق، افزایش حقوق و امنیت شغلی به خاطر احساسات میل و ترس، و نه واقعاً سوال پرسیدن در مورد جایی که افکار ناشی از احساسات آن‌ها را هدایت می‌کند، زندگی می‌کنند. درست مثل عکس یک خر که یک گاری را با صاحب خود حمل می‌کند که یک هویج را درست جلوی بینی آویزان می‌کند. ممکن است صاحب خر از جایی که می‌خواهد برود، اما خرش در حال تعقیب یک توهم است. فردا فقط یک carrot دیگر برای این الاغ وجود خواهد داشت. "

" منظورت همان لحظه‌ای است که من یک دستکش بیسبال، شکلات و اسباب‌بازی را مجسم می‌کنم، که شبیه به هویج یک خر است؟ مایک پرسید سفارش بیلبورد 

پدر ثروتمند با لبخند گفت: " بله، و وقتی بزرگ‌تر می‌شوید، اسباب‌بازی‌های شسفارش بیلبوردما گران‌تر می‌شوند - یک ماشین جدید، یک قایق، و یک خانه بزرگ برای تحت‌تاثیر قرار دا سفارش بیلبورد دن دوستان تان.

این تله است. " سفارش بیلبورد 

مایک پرسید: "پس این پاسخ چی ست؟ "

" چیزی که ترس و میل را تشدید می‌کند جهل است. به همین دلیل است که افراد ثروتمند با پول زیاد بیشتر از این که غنی‌تر شوند می‌ترسند. پول، هویج، وهم است. اگر این الاغ بتواند کل تصویر را ببیند، ممکن است درباره انتخاب آن برای دنبال کردن هویج فکر کند. "

پدر ثروتمند ادامه داد و توضیح داد که زندگی یک انسان، مبارزه بین ج هل و روشنایی است.

او توضیح داد که زمانی که یک فرد در جستجوی اطلاعات و خود دانش توقف می‌کند، نادانی در کار است. مبارزه یک تصمیم لحظه‌ای است - برای باز کردن و یا بستن ذهن فرد.

" نگاه کنید، مدرسه خیلی مهم است. شما به مدرسه می‌روید تا یک مهارت یا شغل را یاد بگیرید تا به یک عضو موثر جامعه تبدیل شوید. هر فرهنگی نیازمند معلم، پزشک، مکانیک، هنرمندان، cooks، businesspeople، پلیس، refi cers، و سربازان است. مدارس آن‌ها را آموزش می‌دهند تا جامعه پیشرفت کند و شکوفا شود.

به زودی سکوتی طولانی برقرار شد. بابا ثروتمند لبخند می‌زد. من هر چیزی رو که اون روز می‌گفت رو نفهمیدم. اما در موردبیشتر استادان بزرگ، کلمات او سال‌ها به تدریس ادامه می‌دادند.

پدر ثروتمند گفت: " من امروز کمی ظالم بودم. اما از تو می‌خواهم همیشه این حرف را به خاطر داشته باشی. دلم می‌خواهد همیشه به خانم مارتین فکر کنی. و من از تو می‌خواهم که همیشه آن خر را به خاطر داشته باشی. هرگز فراموش نکنید که ترس و اشتیاق می‌تواند شما را به بزرگ‌ترین تله زندگی بکشاند اگر شما از آن‌ها آگاه نیستید که فکر شما را کنترل می‌کنند. برای گذراندن زندگی خود با ترس، هرگز رویاهای خود را کشف نکنید، ظالمانه است. برای کار سخت تلاش کنید، به این فکر کنید که به شما چیزهایی خواهد خرید که شما را شاد می‌کنند نیز ظالمانه است. بیدار شدن در وسط شب، پرداخت پول برای زندگی یک راه وحشتناک برای زندگی است. زندگی کردن با اندازه چک حقوقی واقعاً یک زندگی نیست. این شغلی که شما را ایمن می‌سازد، دروغ گفتن به خودتان است. این یک تله است که می‌خواهم از آن دوری کنید. من دیده‌ام که چگونه پول مردم را اداره می‌کند. اجازه ندهید این اتفاق برای شما بیفتد. لطفاً اجازه ندهید پول زندگی شما را اداره کند. "

یه سافت‌بال زیر میز ما چرخ زد یه بابای پول‌دار اون رو برداشت و برش گردوند سفارش 

" پس جهل با حرص و طمع چه ارتباطی دارد؟ من پرسیدم. سفارش 

پدر ثروتمند گفت: " از آنجا که این جهل در مورد پول است که باعث حرص و   بیلبورد طمع زیادی می‌شود، بگذارید چند مثال به شما بدهم. یک پزشک که خواستار پول بیشتر برای تامین بودجه خانواده خود است، هزینه خود را بالا می‌برد.

با بالا بردن fees، هزینه مراقبت‌های بهداشتی برای همه گران‌تر است. سفارش 

این وضع مردم فقیر را آزار می‌دهد، بنابراین بدتر از آن پولی است که با پول دارند. از آنجای سفارش ی که پزشکان شهریه خود را افزایش می‌دهند، وکلا هزینه خود را افزایش می‌دهند. چون دست‌مزد وکلا بالا رفته‌است، معلمان مدارس خواهان افزایش مالیات هستند که مالیات‌های ما را افزایش می‌دهد و غیره و غیره. به زودی این شکاف وحشتناک بین فقرا و فقرا وجود خواهد داشت که هرج و مرج از بین خواهد رفت و یک تمدن بزرگ دیگر از بین خواهد رفت. تاریخ ثابت می‌کند که وقتی شکاف میان دارا بودن و have خیلی زیاد است، تمدن بزرگ به هم می‌ریزد. متاسفانه، آمریکا در همین مسیر است زیرا ما از تاریخ آموخته‌ایم. ما فقط تاریخ و اسامی تاریخی را حفظ می‌کنیم، نه درس. "

" انتظار نمی‌رود که قیمت‌ها بالا بروند؟ من پرسیدم. سفارشبیلبورد 

" در یک جامعه تحصیل‌کرده با دولت خوب، قیمت‌ها باید پایین بیایند. ال بیلبورد بته، این اغلب تنها در نظریه درست است. قیمت‌ها به دلیل حرص و طمع و ترس ناشی از نادانی بالا می‌رود. اگر مدارس به مردم درباره پول آموزش می‌دادند، پول و قیمت کمتری به دست می‌آمد. اما مدارس فقط بر آموزش مردم تمرکز می‌کنند تا برای پول کار کنند، نه اینکه چطور توان مالی خود را مهار کنند. "

 "اما ما مدارس تجاری نداریم؟ " مایک پرسید: "و تو مرا تشویق نکردی که برای MBA من سفارش بیلبورد  بروم؟ "

پدر ثروتمند گفت: " بله، اما اغلب مدارس کسب‌وکار کارمندان را آموزش می‌دهند تا counters پیشرفته ش سفارش بیلبورد وند. بهشت ممنوع کردن یک کسب‌وکار بر سر یک کسب‌وکار است. تنها کاری که انجام می‌دهند این است که به اعداد و افراد نگاه کنند و کسب‌وکار را بکشند. این را می‌دانم چون counters را استخدام می‌کنم. تنها چیزی که آن‌ها فکر می‌کنند کاهش هزینه‌ها و بالا بردن قیمت‌ها است که باعث مشکلات بیشتری می‌شود. بین رفتن مهم است. من بیشتر آرزو می‌کنم که مردم آن را بدانند، اما این هم کل تصویر نیست."

" پس جواب چیست؟ مایک گفت: " سفارش بیلبورد 

پدر ثروتمند گفت: " بله، یاد بگیرید که از احساسات  سفارش بیلبورد خود برای فکر کردن استفاده کنید، نه به احساسات خود فکر کنید. وقتی که شما با قبول کردن کار برای آزادی بر احساسات خود تسلط پیدا کردید، می‌دانستم که امید وجود دارد. زمانی که شما دوباره در مقابل احساسات خود مقاومت می‌کنید، وقتی که با پول بیشتری شما را وسوسه می‌کنم، دوباره یاد می‌گیرید که با وجود این که از لحاظ احساسی باردار هستید، به این فکر کنید. این اولین قدم است. "

" چرا این گام مهم است؟ من پرسیدم. سفارش بیلبورد 

" خوب، این به شما بستگی دارد که شما را پیدا کنید. ا سفارش بیلبورد  سفارش بیلبورد گر می‌خواهی یاد بگیری، من تو را به گل خلنگ زار می‌برم، جایی که تقریباً همه از آن اجتناب می‌کنند. اگر همراه من بروید، از ایده کار برای پول استفاده خواهید کرد و به جای آن یاد بگیرید که برای شما کار داشته باشید. "

" و اگر با شما بیایم چه اتفاقی خواهد افتاد؟ چه می‌شود اگر ما توافق کنیم که از شما یاد سفارش بیلبورد  بگیریم؟ ما چه کار خواهیم کرد؟ من پرسیدم.

پدر ثروتمند با اشاره به داستان کودکان کلاسیک گفت: " همان چیزی است که خرگوش دارد. سفارش بیلبورد 

اینجا گل بوته هست؟ پرسیدم سفارش بیلبورد 

پدر ثروتمند گفت: " بله، لکه ننگ، ترس و طمع  سفارش بیلبورد ماست. مواجهه با ترس، ضعف‌های، و neediness با انتخاب افکار خودمان راه خروج است. "

" انتخاب افکار ما؟ مایک که گیج شده بود پرسید: سفارش بیلبورد 

" بله. انتخاب آنچه که ما بجای واکنش به احساسات خود فکر می‌ سفارش بیلبورد کنیم. به جای نشستن و رفتن به سر کار، چون نداشتن پول برای پرداخت قبض‌ها، شما را ترساند، از خودتان بپرسید، آیا در این راه‌حل بهترین راه‌حل برای این مشکل کار می‌کنید؟ " اغلب مردم بیش از حد از تفکر عقلانی می‌ترسند و در عوض در را به شغلی که از آن نفرت دارند، هدایت می‌کنند. Th e تحت کنترل است. منظور من از انتخاب افکار شما چیست. "

" و چگونه این کار را انجام دهیم؟ مایک پرسید سفارش بیلبورد 

این چیزیه که من بهت یاد میدم به تو یاد می‌دهم که بیشتر از یک عکس‌العمل غریزی فکر کنی، مثل اینکه از صبح تا صبح از در بیرون بیایی و از در فرار کنی.

" چیزی را که قبلاً گفتم به خاطر داشته باشید: یک شغل تنها ر سفارش بیلبورد اه‌حل کوتاه‌مدت برای یک مشکل دراز مدت است. اکثر مردم فقط یک مشکل در ذهن دارند و این کوتاه‌مدت است. این اسکناس‌ها آخر ماه است، قیر. پول زندگی آن‌ها را کنترل می‌کند، یا باید بگویم که ترس و نادانی در مورد پول کنترل آن را کنترل می‌کند. بنابراین آن‌ها همان کاری را که والدینشان انجام دادند انجام می‌دهند. هر روز بیدار می‌شوید و برای پول کار می‌کنید، و وقت پرسیدن این سوال را ندارید، "آیا راه دیگری وجود دارد؟ " احساسات Th در حال حاضر کنترل تفکر و نه سر آن‌ها را کنترل می‌کنند. "

" آیا می‌توانید تفاوت بین احساسات و تفکر ذهنی را بگویید؟ مایک پرسید سفارش بیلبورد  سفارش بیلبورد  آموزش زبان انگلیسی 

آه، بله. پدر ثروتمند گفت: "من همیشه این را می‌شنوم، " خوب، همه باید کار کنند، یا "این فرد ثروتمند، کلا سفارش بیلبورد ه بردار است، یا" من شغل دیگری خواهم داشت. من سزاوار این افزایش هستم. شما نمی‌توانید مرا به اطراف هل دهید، یا " من این کار را دوست دارم چون امن است. " هیچ‌کس می‌پرسد: "آیا چیزی وجود دارد که من در اینجا ندارم؟ " که افکار عاطفی را از بین می‌برد و به شما زمان می‌دهد تا به طور واضح فکر کنید. "

وقتی به فروشگاه برگردیم، پدر ثروتمند توضیح داد که ثروتمند واقعاً پول درست نکرده است. او ادامه داد و توضیح داد که وقتی سفارش بیلبورد  مایک و من پنج درصد از سرب را بیرون می‌ریزیم، فکر می‌کنیم که پول درست می‌کنیم، بسیار نزدیک بودیم که به طرز فکر ثروتمند فکر کنیم. مشکل این بود که ایجاد پول برای دولت و بانک‌ها قانونی است، اما برای ما غیر قانونی است. او به ما گفت: پیش از این راه‌های قانونی برای خلق پول از هیچ چیز وجود ندارد.

پدر ثروتمند ادامه داد و توضیح داد که ثروتمندان می‌دانند که پول یک توهم است، درست مثل هویج برای خر. تنها از ترس و طمع است که فریب سفارش بیلبورد  پول توسط میلیاردها نفر که معتقدند پول واقعی است، جمع می‌شود. اینطور نیست. پول واقعاً ساخته شده‌است. این فقط به خاطر توهم اعتماد و نادانی توده‌ها است که این خانه کارت بازی می‌کند.

او در مورد استاندارد طلا که آمریکا در آن بود صحبت می‌کرد و این که هر اسکناس یک دلاری در حقیقت نقره certifi silver بود. چیزی که به او مربوط می‌شد شای سفارش بیلبورد عاتی بود مبنی بر اینکه ما روزی استاندارد طلایی را از دست خواهیم داد و دلارهای ما دیگر به وسیله چیز محسوسی مورد حمایت قرار نخواهند گرفت.

" اگر این اتفاق بیفتد، بچه‌ها، همه جهنم آزاد خواهند شد. فقرا، طبقه متوسط، و نادان زندگی خود را به سادگی نابود خواهند کرد، زیرا آن‌ها به این باورند که پول واقعی است و ش سفارش بیلبورد رکتی که آن‌ها برای آن کار می‌کنند، یا دولت، مراقب آن‌ها خواهد بود. "

ما واقعاً نمی‌دانستیم که آن روز چه می‌گفت، اما بیش از سال‌ها با عقل جور در می‌آمد. سفارش بیلبورد 

با دیدن دیگران، میس پراس، سفارش بیلبورد 

وقتی سوار وانت خود خارج از فروشگاه راحتی اش شد، پدر  سفارش بیلبورد ثروتمند گفت: " پسران کار کنید، اما هرچه زودتر فراموش کنید که به چک حقوق نیاز دارید، زندگی بزرگسالی تان آسان‌تر خواهد بود. از مغز خود استفاده کنید، برای آزادی کار کنید، و به زودی ذهن شما به شما راه‌های تبدیل پول بسیار فراتر از آنچه که من می‌توانم به شما پرداخت کنم را نشان خواهد داد. چیزهایی را خواهید دید که دیگران هرگز نمی‌بینند. بسیاری از مردم هرگز این فرصت‌ها را نمی‌بینند چرا که آن‌ها به دنبال پول و امنیت هستند، بنابراین این تنها چیزی است که آن‌ها دریافت می‌کنند. برای لحظه‌ای که یک فرصت را می‌بینید، آن‌ها را برای بقیه عمرتان خواهید دید. اگر این کار را بکنی، به تو چیز دیگری یاد خواهم داد. این را یاد بگیرید و از یکی از بزرگ‌ترین دام زندگی خود دوری خواهید کرد. من و مایک چیزهای خود را از فروشگاه برداشتم و برای خانم مارتین دست تکان دادم. ما به پارک برگشتیم، به همان نیمکت پیک‌نیک رفتیم و چند ساعت بعد هم به فکر کردن و صحبت کردن پرداختیم.

ما هفته بعد در مدرسه صرف فکر کردن و صحبت کردن کردیم. برای دو هفته د سفارش بیلبورد یگر، به فکر کردن، صحبت کردن و کار کردن برای آزادی ادامه دادیم.

در پایان روز دوم، دوباره با خانم مارتین خداحافظی کردم و به کتاب کمیک نگاه کردم که با اشتیا سفارش بیلبورد ق به آن نگاه می‌کرد. خیلی سخته که هر شنبه 30 سنت به من ندی، این بود که من هیچ پولی نداشتم که کتاب‌های مصور بخرم. ناگهان، وقتی خانم مارتین با مایک و من خداحافظی کرد، دیدم کاری را که قبلاً ندیده بودم انجام داد.

خانم مارتین در حال برش صفحه اول کتاب کمدی بود. او نیمی از جلد کتاب کمدی را نگه داشت و بقیه کتاب را د سفارش بیلبورد  سفارش بیلبورد ر یک جعبه مقوایی بزرگ ریخت. وقتی از او پرسیدم که او با کتاب‌های کمدی چه کرده‌است، گفت: " آن‌ها را دور می‌اندازم. نیمی از جلد را به توزیع‌کننده کتاب کامیک در زمان می‌آورد که کامیک های جدید را می‌آورد. او در یک ساعت خواهد آمد. "

من و مایک تا یک ساعت صبر کردیم. طولی نکشید که توزیع‌کننده رسید، سفارش بیلبورد 

از او پرسیدم که آیا ما می‌توانیم کتاب‌های کمدی داشته باشیم. او گفت: " برای لذت من، سفارش بیلبورد  اگر شما برای این فروشگاه کار کنید و آن‌ها را بفروشند، می‌توانید آن‌ها را داشته باشید. "

شراکت کسب‌وکار قدیمی ما را به خاطر می‌آورید؟ خوب، مایک و من دوباره جان سالم به در بردم. با استفا سفارش بیلبورد ده از یک اتاق اضافی در زیرزمین مایک، صدها کتاب کمدی در آن اتاق جمع کردیم. به زودی کتابخانه کتاب کمدی ما برای عموم باز شد. ما خواهر کوچک‌تر مایک را استخدام کردیم که دوست داشت مطالعه کند، کتابدار شود. او هر یک از کودکان 10 سنت را به کتابخانه اختصاص داد که از ساعت 2: 30 بعد از ظهر تا 4: 30 بعد از ظهر باز بود. مشتریان این محله، به اندازه دو ساعت، می‌توانند کتاب کامیک را بخوانند. این یک معامله برای آن‌ها بود چون هر کدام 10 سنت هزینه داشتند و در عرض دو ساعت می‌توانستند پنج یا شش کتاب بخوانند.

خواهر مایک به بچه‌ها نگاه می‌کرد تا مطمئن شوند که کتاب‌های کمیک را قرض نمی‌کنند. او همچنین کتاب را نگه داشت، ثب سفارش بیلبورد ت تعداد بچه‌ها در هر روز، که آن‌ها بودند، و هر گونه نظری که ممکن بود داشته باشند. من و مایک در طول یک دوره سه‌هفته‌ای در حدود 9.50 دلار بودیم. ما هفته‌ای یک دلار به خواهرش می‌دادیم و به او اجازه می‌دادیم تا کتاب‌های کمیک را مجانی بخواند، که به ندرت از زمانی که او مطالعه می‌کرد انجام می‌داد.

من و مایک با کار کردن در فروشگاه هر شنبه و گردآوری همه کتاب‌های کمدی از فروشگاه‌های مختلف مختلف موافقت خود را حفظ کردیم. ما با سفارش بیلبورد  فروش هیچ کتاب کمیک موافقت خود را با توزیع‌کننده حفظ کردیم. وقتی خیلی پاره‌پاره شده بودیم آن‌ها را burned. ما سعی کردیم شعبه‌ای را باز کنیم، اما هرگز نمی‌توانستیم فردی را قابل‌اعتماد و اختصاصی به عنوان خواهر مایک پیدا کنیم. در اوایل عصر ما دریافتیم که یافتن کارکنان خوب چقدر دشوار است.

سه ماه پس از افتتاح کتابخانه، مبارزه‌ای در اتاق آغاز شد. بعضی از افراد قلدر از یک محله دیگر راهش را باز کردند و پدر مایک پیشنهاد کرد که کار را تعطیل کنیم سفارش بیلبورد . بنابراین کار کتاب کامیک تعطیل شد و ما شنبه‌ها در فروشگاه راحتی کار می‌کردیم. اما پدر ثروتمند هیجان‌زده بود چون چیزهای جدیدی داشت که می‌خواست به ما بیاموزد. او خوشحال بود چون ما اولین درس ما را به خوبی یاد گرفتیم: ما یاد گرفتیم که برای ما کار کنیم. با پرداخت هزینه برای کار ما در فروشگاه، ما مجبور شدیم از تصورات خود برای شناسایی یک فرصت استفاده کنیم. با شروع کسب‌وکار خود، کتابخانه کتاب کامیک، ما تحت کنترل fi خود بودیم، و به یک کارفرما وابسته نبودیم. بهترین قسمت این بود که کسب‌وکار ما برای ما پول تولید می‌کرد، حتی وقتی که ما به طور فیزیکی آنجا نبودیم. پول ما برای ما کار می‌کرد.

به جای پول دادن به ما، پدر پول‌دار خیلی بیشتر از این به ما داده بود. سفارش بیلبورد 

 سفارش بیلبورد 

فصل دو: دو: چرا  سفارش بیلبورد LITERACY مالی TEACH؟

این طور نیست که تو چقدر پول دار سفارش بیلبورد  سفارش بیلبورد ی.

این مقدار پولی است که تو نگه می‌داری. سفارش بیلبورد 

در سال 1990، مایک امپراطوری پدرش را اشغال کرد و در و سفارش بیلبورد اقع کار بهتری نسبت به پدرش انجام داد. ما یک یا دو بار در سال در زمین گلف یکدیگر را می‌بینیم. او و همسرش از آنچه تصورش را بکنید ثروتمندتر هستند. امپراطوری پدرش خیلی بزرگ است و حالا مایک دارد پسرش را تربیت می‌کند تا جای او را بگیرد، همان طور که پدرش ما را آراسته کرده بود.

در سال 1994، من در سن 47 سالگی بازنشسته شدم و همسرم کیم 37  سفارش بیلبورد ساله بود. بازنشستگی به معنای کار کردن نیست. برای ما، به این معنی است که، صرف‌نظر از تغییرات پیش‌بینی‌نشده و پیش‌بینی‌نشده، ما می‌توانیم کار کنیم یا نه، و ثروت ما به طور خودکار رشد می‌کند و جلوتر از این قرار دارد. دارایی‌های ما به اندازه کافی بزرگ هستند که به تنهایی بزرگ شوند. مثل کاشت یک درخت است. سال‌ها است که آن را آبیاری می‌کنید، و بعد یک روز دیگر به شما نیاز ندارد. ریشه‌های آن به اندازه کافی عمیق هستند. این درخت برای لذت شما سایه ایجاد می‌کند.

مایک تصمیم گرفت امپراطوری رو اداره کنه و من انتخاب کردم که بازنشست بشم سفارش بیلبورد  سفارش بیلبورد 

هر وقت با گروهی از مردم صحبت می‌کنم، آن‌ها اغلب می‌پرسند که چه کار می‌کنند." آیا کتابی هست که به شما سفارش بیلبورد  توصیه می‌شود؟ " باید چه کار کنم که فرزندانم را آماده کنم؟ "

 "راز شما برای موفقیت چیست؟ " " " "چگونه میلیون‌ها پول در می‌آورم؟ " " سفارش بیلبورد 

هر وقت یکی از این سوال‌ها را می‌شنوم، داستان زیر را به یاد می‌آورم: سفارش بیلبورد 

تجار Richest سفارش بیلبورد 

در سال 1923 گروهی از بزرگ‌ سفارش بیلبورد ترین رهبران ما و ثروتمندترین تجار جلسه‌ای را در هتل ساحلی Edgewater در شیکاگو برگزار کردند. در میان آن‌ها، چارلز Schwab، رئیس شرکت بزرگ فولاد، سامویل Insull، رئیس شرکت بین‌المللی گاز، one Hopson، رئیس شرکت بین‌المللی گاز، آرتور Whitney، رئیس شرکت بین‌المللی گاز، آرتور Cotton و جسی لیورمور، دو تن از بزرگ‌ترین شرکت‌های بورس سهام، و آلبرت Fall یکی از اعضای کابینه آقای هاردینگ بودند. بیست و پنج سال بعد، نه تا از این غول به شرح زیر به زندگی خود پایان دادند: او پس از گذراندن پنج سال زندگی پول قرض گرفت. Insull در یک سرزمین خارجی کشته شد و Kreuger و پنبه نیز کشته شدند. Hopson دیوانه شد. وی تنی و آلبرت Fall از زندان آزاد شدند و فریزر و لیورمور خودکشی کردند.

شک دارم که کسی بتواند بگوید واقعاً چه اتفاق سفارش بیلبورد ی برای این مردان افتاده‌است. اگر به تاریخ 1923 (1923) نگاه کنید، درست قبل از سقوط بازار 1929 و رکود بزرگ بود، که به گمان من تاثیر زیادی روی این مردان و زندگی آن‌ها داشته‌است. این نکته این است: امروزه ما در زمان تغییرات بزرگ‌تر و سریع‌تر از این مردان زندگی می‌کنیم. من مظنون هستم که در سال‌های آتی نیز بسیاری از سربازان به سرعت و با ثبات دست و پنجه نرم خواهند کرد که به موازات فراز و نشیب‌های بسیاری از این افراد مواجه خواهند شد. من نگران این هستم که بسیاری از مردم بیش از حد بر روی پول و نه بزرگ‌ترین ثروت خود، تحصیلات خود تمرکز دارند. اگر مردم آماده to، ذهن باز را حفظ کنید و یاد بگیرید، با وجود تغییرات سخت، غنی‌تر و غنی‌تر خواهند شد. اگر آن‌ها فکر کنند که پول مشکلات را حل خواهد کرد، سواری سختی خواهند داشت. هوش مشکلات را حل می‌کند و پول تولید می‌کند. پول بدون اطلاعات مالی مالی خیلی زود از بین می‌رود.

بسیاری از مردم درک نمی‌کنند که در زندگی، این مقدار پول شما سفارش بیلبورد  نیست. این مقدار پولی است که تو نگه می‌داری. ما همه داستان‌هایی از برندگان لاتاری که فقیر هستند شنیده‌ایم، سپس ناگهان ثروتمند می‌شوند و دوباره فقیر می‌شوند. او میلیونها‌ برد، با این حال به زودی به جایی باز می‌گردند که شروع به کار کرده‌اند. یا داستان‌هایی از ورزش‌کاران حرفه‌ای که در سن 24 سالگی میلیونها‌ درآمد کسب می‌کنند، اما ده سال بعد زیر پل می‌خوابند.

من داستان یک بازیکن بسکتبال جوان را به یاد دارم که یک سال پیش میلیونها‌ دلار سفارش بیلبورد  داشت. امروز، در سن 29 سالگی، او ادعا می‌کند که دوستانش، وکیل، و حسابدار پول او را گرفته‌اند و او مجبور به کار در یک ماشین شستشوی خودرو برای حداقل دست‌مزد شد. او از شستشوی خودرو سرخ شده‌بود، زیرا حاضر نبود حلقه قهرمانی خود را به هنگام پاک کردن خودرو از دست بدهد. داستان او باعث شد که اخبار ملی به پایان برسد و او به اتمام کارش متوسل می‌شود و ادعا می‌کند که مشکلات و تبعیض وجود دارد. او ادعا می‌کند که حلقه تمام چیزی است که باقی مانده و اگر از بین برود، متلاشی خواهد شد.

من بسیاری از مردم را می‌شناسم که میلیونر شده‌اند. و در حالی که خوشحالم که بعضی از مردم  سفارش بیلبورد ثروتمندتر و غنی‌تر شده‌اند، به آن‌ها هشدار می‌دهم که در دراز مدت، این مقدار پول شما نیست. چقدر طول می‌کشد و چند نسل آن را نگه می‌داری.

پس وقتی مردم می‌پرسند، "من از کجا شروع می‌کنم؟ " یا "به من بگویید که چگونه سریع ثروتمند شوم، " آن‌ها اغل سفارش بیلبورد ب از پاسخ من ناامید می‌شوند. من فقط به آن‌ها می‌گویم که زمانی که بچه بودم، به آن‌ها چه می‌گفت: " اگر می‌خواهی ثروتمند باشی، باید سواد آموزی داشته باشی. "

هر بار که با هم بودیم در ذهنم ضرب می‌گرفت. همانطور که گفتم، پدر تحصیلکرده من بر اهمیت خواندن کتاب تاکید کرد، در حالی که پ سفارش بیلبورد در ثروتمند من بر نیاز به مسلط شدن بر سواد مالی تاکید کرد.

اگر می‌خواهید ساختمان امپایر استیت را بسازید، اولین کاری که باید انجام دهید این است که یک گودال عمیق حفر کنید و یک پایه قوی بریزید. اگر می‌خ سفارش بیلبورد  سفارش بیلبورد واهید خانه‌ای در حومه شهر بسازید، تنها کاری که شما باید انجام دهید این است که یک تکه کاغذ شش اینچی از بتون بریزید. بسیاری از مردم، در حرکت خود برای ثروتمند شدن، تلاش می‌کنند تا یک ساختمان امپایر استیت را بر روی یک لوح شش اینچی بسازند. سیستم مدرسه ما، که در عصر کشاورزی ایجاد شده‌است، هنوز به خانه‌های بدون پایه اعتقاد دارد. گل آغشته به گل هنوز در اوج خشم است. بنابراین بچه‌ها بدون هیچ پایه مالی از مدرسه فارغ‌التحصیل می‌شوند. یک روز، بیخوابی و عمیقاً در بدهی در suburbia، زندگی کردن رویای آمریکایی، آن‌ها تصمیم می‌گیرند که پاسخ به مشکلات مالی آن‌ها یافتن راهی برای رسیدن سریع ثروتمند است.

ساخت‌وساز بر روی آسمان‌خراش شروع می‌شود. این ساختمان به سرعت بالا می‌رود و به زودی، به جای ساختمان امپایر استیت، ما برج کج of را داریم. بازگشت شب‌های بی‌خوابی. سفارش بیلبورد 

همانطور که برای مایک و من در ساله‌ای بزرگسالی مان، هر دوی این choices ممکن بودند چون به ما یاد داده بودیم که یک بنیاد مالی قوی را در زمانی که فقط بچه بودیم، بسازیم. سفارش بیلبورد 

حسابداری احتمالاً the، خسته‌کننده و خسته‌کننده در جهان است، اما اگر می‌خواهید بلند مدت باشید، این می‌تواند مهم‌ترین موضوع باشد. برای پدر ثروتمند، سوال این بود که چطور یک سوژه کس سفارش بیلبورد ل‌کننده و گیج‌کننده را انتخاب کرده و آن را به کودکان آموزش دهید. پاسخی که پیدا کرد این بود که آن را با تدریس در تصاویر ساده کند.

پدر My یک بنیاد مالی محکم برای مایک و من ریخت. از آنجا که ما فقط کودکان بودیم، او یک راه ساده برای آموزش دادن به ما ایجاد کرد. سفارش بیلبورد 

سال‌ها بود که او فقط عکس می‌کشید و چند کلمه‌ای استفاده می‌کرد. مایک و من نقشه‌های ساده، لغات تخصصی، حرکت پول را درک کردیم، سفارش بیلبورد 

و بعد در سال‌های بعد، پدر ثروتمند شروع کرد سفارش بیلبورد 

افراد ثروتمند دارایی‌ها را به  سفارش بیلبورد دست می‌آورند. از فقرا.

طبقه متوسط بده سفارش بیلبورد ی‌ها را به دست می‌آورند که فکر می‌کنند دارایی‌هایی هستند.

 سفارش بیلبورد جمع کردن اعداد. امروزه، مایک به دلیل اینکه مجبور بود امپراطوری خود را اداره کند، بسیار پیچیده‌تر و پیچیده‌تر از آن بود. من به اندازه امپراطوری خود پیچیده نیستم

کوچک‌تر است، با این حال ما از همان سفارش بیلبورد 

پایه و اساس ساده. در صفحات بعد، من هم همان خط سفارش بیلبورد وط ساده را که پدر مایک برای ما خلق کرده بود، به شما تقدیم می‌کنم. از اساس، آن نقاشی‌ها به راهنمایی دو پسر کوچک در ساخت مبالغ هنگفت ثروت در یک بنیاد جامد و عمیق کمک کردند.

قانون # 1: شما باید تفاوت بین یک دارایی و یک بدهی را بدانید و دارایی‌ سفارش بیلبورد ها را بخرید.

اگر می‌خواهید ثروتمند باشید، این تنها چیزی است که باید بدانید. این قانون شماره یک ا سفارش بیلبورد ست. این تنها قانون است. این ممکن است احمقانه به نظر برسد، اما اغلب مردم نمی‌دانند که این قانون چقدر عمیق است. بسیاری از مردم در این زمینه مبارزه می‌کنند، زیرا آن‌ها فرق بین یک دارایی و یک مسوولیت را نمی‌دانند.

او گفت: " افراد ثروتمند دارایی‌ها را به دست می‌آورند. پدر ثروتمند گفت: " افراد فقیر و متوسط تعهداتی را سفارش بیلبورد  که فکر می‌کنند دارایی‌هایی هستند را بدست می‌آورند. "

وقتی پدر ثروتمند این موضوع رو برای من و مایک توضیح داد فکر کردیم داره شوخی می کنه در اینجا تقریباً جوان بودیم و منت سفارش بیلبورد ظر بودند تا راز این راز را کشف کنند و این پاسخ او بود. خیلی ساده بود که برای مدتی طولانی در موردش فکر کردیم.

" یک دارایی چیست؟ مایک گفت: " سفارش بیلبورد 

پدر ثروتمند گفت: " حالا نگران نباش. " اگر بتوانید سا سفارش بیلبورد دگی را درک کنید، زندگی تان یک برنامه خواهد داشت و بسیار ساده خواهد بود. ساده است. به این دلیل است که ایده از دست رفته‌است. "

منظور شما تنها چیزی است که ما باید بدانیم این است که یک دارایی سفارش بیلبورد  چه چیزی است، آن‌ها را بدست آورد، و ما ثروتمند خواهیم شد؟ من پرسیدم.

پدر ثروتمند سرش را تکان داد و گفت: " این خیلی ساده است. " سفارش بیلبورد 

اگر این موضوع ساده است، چگونه همه افراد ثروتمند نیستند؟ من پرسیدم. پدرم ل سفارش بیلبورد بخند زد و گفت: " از آنجا که مردم the را نمی‌دانند.

بین یک دارایی و یک مسئولیت. سفارش بیلبورد 

من به یاد دارم که می‌پرسید: " چگونه بزرگ‌ترها  سفارش بیلبورد این همه گمراه می‌شوند؟ اگر به همین سادگی است، اگر این موضوع مهم است، چرا همه نمی‌خواهند آن را پیدا کنند؟ "

تنها چند دقیقه طول کشید تا مشخص شود دارایی‌ها و بدهی‌ها  سفارش بیلبورد چه هستند.

به عنوان یک فرد بالغ، من مشکل توضیح دادن آن برای بزرگسالان دیگر را دارم. سا سفارش بیلبورد دگی این ایده از آن‌ها جان سالم به در می‌برد، زیرا آن‌ها diff بوده‌اند. سایر متخصصان تحصیل‌کرده مانند بانکداران، حسابداران، عوامل املاک و مستغلات، برنامه ریزان مالی، و غیره آموزش داده شدند. مشکل این است که از افراد بزرگ‌سال بخواهید که این کار را از یاد ببرند یا دوباره کودک شوند. یک بزرگ‌سال باهوش اغلب احساس می‌کند که به nitions ساده توجه می‌کند.

پدر ثروتمند به اصل KISS اعتقاد داشت - ساده، احمق یا ساده نگه دارید - بنابراین آن را برای ما سا سفارش بیلبورد ده نگه داشت، و این اساس مالی ما را قوی کرد.

پس چه چیزی باعث سردرگمی می‌شود؟ چطور ممکن است چیزی به این سادگی درهم کشیده شود؟ چرا فردی ی سفارش بیلبورد ک دارایی را می‌خرید که واقعاً یک مسئولیت محسوب می‌شد؟ پاسخ آن در آموزش پایه یافت می‌شود.

ما بر روی کلمه "سواد" تمرکز می‌کنیم و نه "سواد مالی" را تعریف می‌کنیم. در حقیقت، اگر واقعاً می‌خواهید گیج باشید، کلمه "دارایی سفارش بیلبورد " و "مسیولیت" را در فرهنگ لغت به دست آورید. می‌دانم

. یه مامور پول تو جیبم گذاشته سفارش بیلبورد 

این دردسر پول را از جیب سفارش بیلبورد  من بیرون می‌آورد.

 سفارش بیلبورد تعریف تعریف ممکن است برای یک حسابدار آموزش‌دیده خوب باشد، اما برای شخص متوسط منطقی نیست. اما ما معمولاخیلیً  مغرورتر از آن هستیم که اقرار کنیم

چیزی منطقی به نظر نمی‌رسد.

برای ما پسران جوان، پدر ثروتمند گفت، " چیزی که یک دارایی را تعریف می‌کند عبارت نیستند، بلکه اعداد هستند. و اگر شما نمی‌توانید اعداد را بخوانید، نمی‌توانید یک دارایی را از یک سوراخ در زمین تشخیص دهید. خیلی شبیه کلمات است. این کلمات نیست، بلکه داستانی است که کلمات به شما می‌گویند. "

 "اگر می‌خواهید ثروتمند باشید، باید اعداد را بخوانید و بفهمید" اگر این را یک‌بار شنیدم، هزار بار از پدر rich شنیدم. و همچنین شنیده‌ام که " ما دارایی‌ها را به دست می‌آوریم، و طبقه فقیر و متوسط مسئولیت‌ها را به دست می‌آورد. "

در اینجا نحوه بیان تفاوت بین یک دارایی و یک مسوولیت وجود دارد. اغلب حسابداران و متخصصان مالی با تعریف nitions موافق نیستند، اما این نقاشی‌های ساده شروع ساخت اساس محکم مالی برای دو پسر جوان بودند.  سفارش بیلبورد